ويژگى‏هاى جوانى و شيوه‏هاى بهره‏مندى صحيح از آن (1)

.

.

به وبلاگ من خوش آمدید نظر یادتون نره مدیریت وبلاگ: آقای عبدالغنی حاجی لی دوجی
ایمیل مدیر : ghanidavaji@gmail.com

» آذر 1402
» بهمن 1393


» ابزار وبلاگ
» خرید لایسنس نود32
» ردیاب ارزان ماشین
» جلو پنجره جک جی 5

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان شهرستان مراوه تپه و آدرس ghanihl.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:






آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 12
بازدید دیروز : 9
بازدید هفته : 28
بازدید ماه : 47
بازدید کل : 1846
تعداد مطالب : 53
تعداد نظرات : 6
تعداد آنلاین : 1



RSS
ويژگى‏هاى جوانى و شيوه‏هاى بهره‏مندى صحيح از آن (1)
نویسنده GhaniDavaji تاریخ ارسال دو شنبه 20 بهمن 1393 در ساعت 21:6

ويژگى‏هاى جوانى و شيوه‏هاى بهره‏مندى صحيح از آن (1)

عزيزالله حيدرى

براى موضع‏گيرى صحيح در برابر هر پديده و هر مرحله از زندگى بايد واقعيت آن را فهميد و به جوان شناساند. اين يك برخورد صادقانه است، چنان كه على (ع) در نامه‏اى به امام حسن (ع) مى‏گويد:

«پسرم! بدان كه پيش روى تو گردنه‏ايست رنج زا، در عبور از اين گردنه حال مردم سبك بار بهتر است از سنگين باران...

... و جز اين نيست كه قلب جوان مانند زمين خالى است هر چه در آن كاشته شود همان را مى‏پذيرد (اگر بادام شيرين; نتيجه شيرين و اگر بادام تلخ; نتيجه تلخ)

... و اين وصيت پدرى است رو به فنا، اعتراف كننده به تغيير و تحولات زمان، در منزلگه مردگان آرميده، كه فردا از آن‏جا كوچ خواهد كرد، به فرزندى كه چيزى را آرزو مى‏كند كه آن را نخواهد يافت. انسانى كه راهروى كسانى است كه از هستى برخوردار بوده و هلاك شدند، هدف بيمارى‏ها و گروگان روزگار است، در تيررس ناگوارى‏ها و بنده‏ى دنيا و سوداگر فريبنده‏ها، وامدار زوال و فنا، در بند اسارت مرگ و هم پيمان اندوه‏ها و همدم غصه‏ها و نشانه‏هاى آفات و زمين خورده‏ى تمايلات و جانشين مردگان است.» (1)

چنان كه مى‏بينيد امام (ع) در گفت‏وگو با يك نوجوان يا جوان تلاش نموده از همه‏ى واقعيت‏هاى زندگى سخن بگويد تا مخاطب بتواند موضع صحيحى را در مقاطع مختلف حيات انتخاب كند. او خواسته است كه جوان فقط يك روى سكه را نبيند تا توقع يكنواخت‏خوشى داشته باشد و چنين بينشى است كه مى‏تواند تحمل را در فرد زياد نموده و براى برخورد صحيح با فراز و نشيب‏هاى زندگى، او را مهيا كند.

بعد از اين پيش درآمد، خواهيم كوشيد تا بى‏پيرايه از ويژگى‏هاى جوانى سخن برانيم و هدف، راهيابى به درست‏ترين راه است نه آن كه جنبه‏هاى منفى در نظر ما باشد و از آن‏جا كه در حوصله‏ى جوان مقدمه‏چينى ملال‏آور است‏به اصل مطلب مى‏پردازيم.

سنين نوجوانى و جوانى در ديدگاه‏ها و نظريات متفاوت است، اما معمولا بين 12 تا 25 سالگى را شامل مى‏شود. (12 تا 18 سالگى را دوره‏ى نوجوانى و 18 تا 25 سالگى را محدوده‏ى جوانى دانسته‏اند.) (2)

اين تقسيم بندى ممكن است‏با تغييرات كمى در نگاه كارشناسان مطرح شود; زيرا تغذيه، جغرافيا، محيط و فرهنگ تفاوت‏هايى را باعث مى‏شود، اما مهم آن است كه فردى كه خود را جوان مى‏داند، دشوارى اين دوران را درمى‏يابد. جوان در اين مرحله مى‏كوشد تا هويت‏خويش را از هويت‏خانوادگى جدا كند و به استقلال دست‏يابد. به ويژه آن كه در اين سير شتابنده، با بلوغ كه تولدى ديگر ناميده شده، رو به روست، جريانى كه زمينه ساز تحولات سرنوشت‏ساز جسمى، روحى و عاطفى مى‏باشد.

در اين مطالعه مى‏خواهيم جوان مثل يك مسافر با ما همراه شود و از خويشتن شناخت مفيدى به دست آورده و با حقيقت‏خود آشنا گردد و در سايه‏ى اين شناخت، كاستى‏ها را ترسيم نموده و از سرمايه‏هاى ارزشمند خويش بهره گيرد.

پس آن‏چه پى مى‏گيريم دستيابى به سه بهره‏ى بزرگ است:

1- پى بردن به عظمت و ارزش خود;

2- نجات از صيادان و بازارهايى كه كم‏بها مى‏خرند و بهاى واقعى جوانى و جوان را نمى‏پردازند;

3- آگاهى به راه‏هاى برون رفتن از مشكلات و بحران‏ها.

از آن‏جا كه جوان بيشتر براساس عواطف و احساسات خويش حركت مى‏كند، پس بايد از اين دل پاسدارى نمود، چنان كه على (ع) فرمود: «اين دل مثل زمينى خالى است كه هر بذرى در آن افشانده گردد پذيرفته و مى‏روياند. مبادا كه بدخواهان دانه‏اى فاسد بكارند كه به جاى گل، خار برآرد.»

وقتى پيامبر اكرم (ص) مى‏فرمايد: «بهترين جوانان شما كسى است كه به پيران (از لحاظ تجربه و دور انديشى) شبيه گردد» (3) و باز هم اميرالمؤمنين (ع) مى‏گويد: «نظر و راى پيران را از چالاكى جوان بيشتر مى‏پسندم‏» ; (4) پس سزاوار است كه جوان در جذب تجربه‏ها، تلاشى پى‏گير داشته باشد. در اين صورت اين استعداد شگرف، كه دروازه‏ى خوبى‏هاست (5) شكوفا مى‏گردد.

البته جوانى با قدر و قيمتى همراه است كه در برخى موارد مى‏خوانيم: جوانى مايه‏ى مباهات و افتخار خداست، آن‏جا كه پيامبر (ص) فرمود: «محبوب‏ترين مردم نزد خدا، جوانى كم سن و سال است كه در زمان زيبايى و طراوت، از راه منحرف نگرديد و در فرمانبرى پروردگار خويش درآمد. اين همان كسى است كه خداوند فرشتگان را شاهد گرفته و مى‏گويد: نگاه كنيد اين به قيقت‏بنده‏ى من است.» (6)

پس چنين گنجى بايد خود را بشناسد و سپس نيروهاى خود را استخراج نمايد و بعد از آن كه آن‏ها را شكل داد، به جهت دادن استعدادها و قابليت‏هاى خود بپردازد، (7) آن هم در مسير بهترين مقصد و هدف.

اين يك حقيقت است كه پيامبر اكرم (ص) در يك تمثيل بيان كرده‏اند: آن‏ها معدن هستند، مثل معدن طلا و نقره (8) و روشن است كه كمال معدن در اين است كه چهار مرحله را طى كند: كشف، استخراج، شكل‏يابى، جهت. از اين رو لازم است جوان ويژگى‏هايى را كه نقش اصلى دارند، شناسايى كند; خصوصيت‏هايى كه در عين مفيد بودن مى‏توانند به يك خصلت منفى تبديل شوند و جوان با درك ظرفيت‏ها مى‏تواند نه تنها به كنترل خويش و هماهنگ كردن نيازهايش با موازين متعالى دين و اخلاق بپردازد، بلكه رفتارى نسبتا قابل پيش بينى را سامان دهى كند، كه اين در انرژى‏ها و توانايى‏هاى جوان نهفته است.

خصلت‏هايى كه نقش بسيار اساسى دارند و يك جوان آگاهانه يا ناخودآگاه با آن‏ها انس داشته و بيشتر حركت‏هاى او مثل منش و طرز رفتار، لباس پوشيدن، آرايش، الگوها و هدف‏هايش را شكل مى‏دهد، عبارتند از:

1- استقلال طلبى

2- هويت طلبى

3- عاشق پيشه‏گى

4- خود شيفته‏گى

روشن است كه شاخص‏هاى جوانى در اين موارد محدود نمى‏شود و ممكن است‏برخى از اين عناوين، در ابتداى امر، چهره‏اى منفى ارايه دهند، اما جوان خصوصيات ديگرى دارد كه ذاتا مثبت است و بايد پرورش پيدا كند، چنان كه حس فداكارى و گذشت، مبارزه با ستم و ستمگرى، دفاع از مظلوم و حق‏پذيرى در جوانان مشهود است.

در حديثى از امام معصوم آمده است: «آنان (نوجوانان و جوانان) براى هر كار خوبى با شتاب تلاش مى‏كنند.» (9)

بررسى ويژگى‏ها

1. استقلال‏طلبى

جوانى كه از بحران بلوغ عبور مى‏كند در حقيقت مقدار زيادى از وابستگى‏هاى خانوادگى را پشت‏سر مى‏گذارد و مى‏رود تا هويتى جديد و مستقل را تجربه كند. گرچه او هنوز نيازمند حمايت‏هاست; اما در بسيارى موارد با خود يا در اعتراض به ديگران مى‏گويد: شما خيال مى‏كنيد من هنوز بچه هستم؟ !

اين نوع گفتارها، گوياى همين روحيه است و به دليل واقعيت موجود در اين روحيه، سزاوار پذيرش و تناسب در برخورد است. البته برخوردى منطقى و خارج از افراط و تفريط، نه به آن صورت كه در غرب از هيجده سالگى و يا كمتر، جوان به حال خود رها شده و گويى مى‏خواهند از شر او راحت‏شوند و شكل تفريطى آن است كه اين حالت انكار شده و به هيچ انگاشته گردد.

در توصيه‏هاى پيامبر اكرم (ص) مى‏بينيم كه جوان بايد چون مشاورى امين، مورد مشورت قرار گيرد. (10)

اما خود جوان نبايد فكر كند كه بى‏نياز شده و تحت تاثير شور و نشاط و قدرت‏هاى جوانى، از تجربيات افراد سالخورده روى‏گردان شود.

چنان كه از اميرالمؤمنين خوانديم كه راى و تدبير پير، نزد من محبوب‏تر از چالاكى و استقامت جوان است. (11)

اين نياز آن قدر محسوس است كه جوانى در مصاحبه‏اى مى‏گويد: كلاف سردرگمى هستيم كه هيچ كسى راهنمايى‏مان نمى‏كند (پيشگامان، ماهنامه‏ى فرهنگى، سال سوم شماره‏ى 25) .

روشن است كه استفاده از مشورت‏ها به معنى كوركردن چشم خود نيست‏بلكه همانا استفاده از تجربه و انديشه‏ى پيشكسوت هاست. با اين توضيح معلوم مى‏شود فرضيه‏ى شكاف نسل‏ها آن قدر هم كه مى‏گويند واقعيت ندارد، بلكه گاهى به دليل مقاصد سياسى تبليغ مى‏شود تا جوانان را از فرهنگ و ارزش اصيل و سنت دينى اصيل بيگانه كنند. اين دشمنان جوانان نمى‏دانند كه اگر استقلال‏طلبى به مفهوم پشت پا زدن به فرهنگ و ارزش‏هاى اصيل باشد كه به غلط، سنتى كهنه ناميده مى‏شود; اعتراض رهبران غربى را سازمان نمى‏داد. مشاور امنيت ملى امريكا استاد علوم سياسى دانشگاه جان‏هاپكينز و مشاور فعلى مركز مطالعات استراتژيك بين‏المللى مى‏گويد: تلويزيون (امريكا) خاصه در تخريب و عدم تداوم سنت‏ها و انتقال ارزش‏ها از نسلى به نسل ديگر تاثير مهمى داشته است. برنامه‏هاى سرگرم كننده‏ى تلويزيون و حتى اخبار آن در شورانگيزى و احساساتى نشان دادن واقعيات به عنوان نوآورى‏ها كه از ارزش‏هاى اخلاقى جدا شده‏اند و در ارايه‏ى ارزش‏هاى مادى و ارضاى تمايلات نفسانى و جنسى به عنوان يك امر عادى و حتى رفتارى قابل ستايش، به افراط گراييده است.

ملاحظه‏ى ميزان تاكيد مشهورترين برنامه‏هاى تلويزيونى كه براى بينندگان جوان طراحى شده است و همين طور پربيننده‏ترين نمايش‏هاى بحث و گفت‏وگوى تلويزيونى براى انحطاط و هرزگى و تحسين و تبليغ عدم پذيرش اقتدار ارزش‏هاى سنتى، تكان دهنده است... .

با چنين پديده‏هايى، والدين مشكل بتوانند ارزش‏هاى اجتماعى را به فرزندان خود انتقال دهند. انحطاط بارز هسته‏ى خانواده، به عنوان بنيادى‏ترين واحد اجتماعى، پريشانى فلسفى - فرهنگى جامعه معاصر امريكا را شدت مى‏بخشد. (12)

پس حس استقلال‏طلبى به معناى پذيرش شخصيت جوان و اعتماد به نفس خوب است و بايد جوان خود را داراى قابليت‏ها بداند. اما نه به مفهوم جدايى‏طلبى و غرور بى‏جا.

2. هويت‏طلبى

جوان در جست و جوى هويت‏خويش است و به همين خاطر به تلاش‏ها و برون فكنى‏ها و خود نمايى‏ها و گاه سكوت و انزوا پناه مى‏برد. اين مجموعه نشان از بالندگى و تحرك اوست.

او حق دارد بداند كيست و چه توانايى‏ها، احساسات و عواطفى دارد; تا براى آن‏ها برنامه بريزد و اهداف راستين خود را تحقق ببخشد.

اين آگاهى باعث مى‏شود كه جوان كرامت انسانى خود را حفظ نموده، ارزش واقعى خود را دانسته و خود را به بهاى كم نفروشد. راز تسليم شدن به هوس‏هاى زود گذر، الگوهاى ناسالم و وارداتى همين عدم شناخت است. اشتباه بزرگ اين است كه با تحليل سطحى از خويش، اين هويت ارزشمند را با خواسته‏هاى ابتدايى و تلقينى اشتباه بگيرد. گاه ديده مى‏شود كه وقتى جوانى دست‏به خلاف‏هايى زده و افراط مى‏كند و سپس مورد اعتراض واقع مى‏شود، بلافاصله مى‏گويد: شما جوان را نمى‏شناسيد! جوان خواسته هايى دارد و آن‏گاه نمونه هايى از كارهاى جوانان غربى و آزادى (بخوانيد بى‏بند وبارى) آن‏ها را فهرست مى‏كند.

اما پاسخ اين است كه هيچ كس منكر خواسته‏ها و شور و نشاط جوان نيست. اما او قبل از اجراى بى‏معيار نيازها بايد به كاوش پرداخته و بفهمد كه جوانى يك بخش از حيات كلى انسان است و دستگاه آفرينش براى انسان، انسانيت و هويتى ارجمند را ترسيم نموده كه ارضاى احتياجات بايد در آن چارچوب انجام گيرد، تا اين سرمايه‏ى بزرگ و سترگ آسيب نبيند.

مهم‏ترين بدبختى، جهل درباره‏ى خويش، پناه بردن به هيجانات مصنوعى به جاى ايمان و كسب رضايت فردى و نسبى شدن همه‏ى ارزش‏هاست; چون كسى كه خود را نشناخت‏خدا را نمى‏شناسد و نتيجه چنان مى‏شود كه برژينسكى از جامعه‏ى امريكا گزارش داده است: «جامعه‏اى كه به هيچ يك از ارزش‏هاى مطلق اعتقاد ندارد، بلكه در عوض رضايت فردى را هدف قرار مى‏دهد جامعه‏اى است كه در معرض تهديد و فساد قرار دارد. امريكا به وضوح نيازمند يك دوره باز انديشى، بازنگرى فلسفى و انتقاد از فرهنگ خودى است. امريكا بايد به درستى اين واقعيت را بپذيرد كه لذت‏طلبى همراه با نسبى‏گرايى كه راهنماى اصلى زندگى مردم شده است، هيچ گونه اصول ثابت اجتماعى را ارايه نمى‏دهد.» (13)

روش شناخت هويت‏خويش

دو راه بسيار ساده اما عميق و سازنده براى شناخت داريم:

1- مقايسه;

2- تحليل; اصل جالبى كه مى‏گويد: هر نيازى در انسان نمايشگر يك استعداد است. (14)

ما در مقايسه‏ى خودمان با ديگر حيوانات درمى‏يابيم كه در پنج مورد با آنان اشتراك داريم: هوش، حافظه، اداركات حسى، احساسات و حواس و چه بسا كه آنان در برخى از اين خصوصيات از ما قوى‏تر باشند، اما به خاطر استعدادهاى بزرگى چون تفكر، تعقل، وجدان و روحى برتر ممتاز مى‏شويم چنان‏كه قرآن از آن به عنوان آفرينشى ديگر ياد مى‏كند. (15)

اما معيار دوم كه اصل دقيقى است مى‏گويد هر نيازى در انسان نمايشگر استعدادى بزرگ است. مثلا نياز به اعتراف نمايانگر وجدان، نياز به نجوا نماينده‏ى روح و نياز به آزادى نمايانگر اراده و انتخاب مى‏باشد. در نتيجه جوان مى‏تواند خويشتن را با پرسشى بزرگ روبه‏رو كند كه آيا با اين همه سرمايه مى‏توانم به شغلى چون خوردن، خوابيدن و خوش بودن راضى شوم؟

آيا زيستنى چنين، حبس شدن در مدارى بسته و محدود نيست؟ و انسان را در باتلاق بيهودگى نمى‏برد؟

اين‏جاست كه بايد اهداف بلند را به رهنمود دين پيدا كنم كه پنجره‏اى به سوى بالا مى‏گشايد و هدف برتر را نشان مى‏دهد.

بيهوده نيست كه ما را با اين پرسش بزرگ روبه‏رو مى‏كنند كه «ارضيتم بالحيوة الدنيا» ؟ آيا به همين زندگى محدود دل خوش كرده‏ايد؟ (16)

چه شكرهاست در اين شهر كه قانع شده‏اند

شاه بازان طريقت‏به مقام مگسى

بال بگشا و صفير از شجر طوبى زن

حيف باشد چو تو مرغى كه اسير قفسى (17)

اين درك مختصر از هويت‏خويش، سوداى سر بالا را در انسان زنده مى‏كند و جوان از تنوع‏طلبى و تنزل، به تحرك روى مى‏آورد.

چنين است كه همت‏هاى بلند شكل مى‏گيرد و جوان به شكوفايى خود مى‏انديشد نه آن كه به صورت تصنعى خود را به اين و آن تشبيه كند. چه خوب گفته است دانشمندى:

آدم ديوانه مى‏گويد اى كاش من فلانى بودم، آدم عصبى مى‏گويد اى كاش جاى فلانى بودم و آدم عاقل مى‏گويد كاش خودم همان باشم كه بايد باشم. در حالت‏هاى سردار رشيد اسلام، جوانمردى چون حاج همت مى‏خوانيم:

قبل از عمليات، يك شب كه حاجى خانه آمد، سراپا خاك آلوده بود. چشمانش از بى‏خوابى ورم كرده و قرمز شده بود. فصل سرما بود و او به خاطر سينوزيت‏شديدى كه داشت، احساس ناراحتى مى‏كرد. وقتى وارد خانه شد، ديدم مى‏خواهد نماز بخواند، گفتم: لااقل يك دوش بگير، غذايى بخور، بعد نمازت را بخوان. با تعجب گفت: من اين همه خودم را به زحمت انداخته‏ام و با سرعت‏به خانه آمده‏ام كه نماز اول وقت را از دست ندهم، حالا چه طور مى‏توانم نماز نخوانده غذا بخورم؟ (18)

راستى كه در مقابل اين رادمردان بايد گفت:

همتم بدرقه‏ى راه كن اى طاير قدس

كه دراز است ره مقصد و من نو سفرم

آرى جوان ما بايد فريب زرق و برق‏ها را نخورد و با واقعيت‏خود آشنا گردد. در غير اين‏صورت دچار بن بست‏هاى جوانان در غرب مى‏شود كه با همه‏ى درخشش، نورى ندارند. شعارهاى جوانان در غرب حاكى از نااميدى و گم گشتگى هويت است. آنان در برخى گفته‏ها و چيزهايى كه بر لباس‏هايشان نقش بسته مى‏گويند: :are live we ,we dont live ما زنده‏ايم زندگى نمى‏كنيم! يا در شعارى ديگر: no futher يعنى آينده‏اى نيست. و چنين است كه به جاى دل‏سپارى به ايمان، در جست و جوى هر چه بيشتر لذت فردى و هيجان (excitement) ، ديوانه وار به هر درى مى‏زنند.

گزارشات عينى نويسنده‏ى كتاب «در غرب خبرى نيست‏» از اعتياد به حشيش و مواد مخدر، خشونت، تجاوز، سرقت، قمار و موسيقى پر سر و صداى ديسكو، بسيار تكان دهنده است. (19) اما چنان كه در اين گذر كوتاه درخودشناسى ديديد، بينش دينى با نشان دادن سرمايه‏هاى زيادتر انسان به او عظمتش را ياد آور مى‏شود، تا به كارهاى حقير و آرمان‏هاى كوچك قانع نشود و حتى استمرار و ادامه‏ى بعد از مرگ را درك كند. اين شناخت درست از خويش، جوان را با هويتى شگرف روبه‏رو مى‏نمايد كه زندگى با مرگ تمام نمى‏شود و به عينيت عالم ايمان مى‏آورد، (20) كه زمينه ساز نماز و پيوند و باطن هستى و ايجاد شور و نشاط او نجات از نوميدى است.

اين ادراك از استعدادهاى بزرگ انسانى پرسشى را در ذهن آدمى زنده مى‏كند كه در سكوت نيز فرياد دارد.

آن پرسش اين است: آيا براى زندگى 60- 70 سال، همان غريزه‏ها كافى نبود؟

آيا براى اهداف كوتاه مدت مثل خوردن و خوابيدن و خوش بودن، نياز به اين همه استعداد، آن هم استعدادهاى مزاحم خوشى بود؟

زيرا عقل و فكر آدمى را آرام نمى‏گذارد مگر از كارش بياندازيم.

پى‏نوشت‏ها:

1. نهج البلاغه، ترجمه‏ى علامه محمد تقى جعفرى، وصيت‏به امام حسن (عليه اسلام)، ص 817.

2. مسايل نوجوانان و جوانان، دكتر محمد خدا يارى فرد، ص 11.

3. ميزان الحكمة، ج 5، ص 7.

4. نهج البلاغه، كلمات قصار.

5. ميزان الحكمة، ج 5.

6. ميزان الحكمة، ج 5، ص 9.

7. روضه‏ى كافى.

8. روضه‏ى كافى.

9. ميزان الحكمة، ج 5، ص 7.

10. در تقسيم بندى معروف رسول اكرم: فرزند در هفت‏سال اول فرمانروا و هفت‏سال دوم فرمانبر و هفت‏سال سوم، وزير است. (جوان و احساسات، مرحوم فلسفى) .

11. نهج البلاغه‏ى صبحى صالح، كلمات قصار، شماره‏ى 86.

12. خارج از كنترل، زى بيگنوبرژينسكى، ص 128.

13. خارج از كنترل، ص 129.

14. مسؤوليت و سازندگى، استاد على حائرى، ج 1.

15. سوره‏ى مؤمنون آيه‏ى 14 بعد از سير تكاملى نطفه تا انسان از آفرينش ديگر ياد مى‏كند كه همان تركيب ممتاز آدمى است.

16. توبه / 38.

17. ديوان حافظ.

18. سردار خيبر، خاطراتى از حاج ابراهيم همت، فرمانده لشگر محمد رسول الله ( صلى الله عليه و آله)، ص 143.

19. در غرب خبرى نيست، منوچهر دبيرسياقى، ص 111، 112، 118، 119 تا 122.

20. آنان كه به غيب ايمان آورده و نماز به پاى مى‏دارند. (بقره/ 2) .

 

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






:: برچسب‌ها: ويژگى‏هاى جوانى و شيوه‏هاى بهره‏مندى صحيح از آن (1) ,
.:: ::.
عناوین آخرین مطالب بلاگ من



.:: Design By :